دردی که هنوز تازگی دارد

به گزارش مجله جاودان، این روزها که هر روز خبر یک آتش سوزی تازه در جنگل های سبز کشورمان، آتش به جان و دل هر ایرانی میهن دوستی می افکند، یادداشتی از بهرام بیضایی همچنان تازگی دارد و چه تاسفی بالاتر از این که این یادداشت بعد از نزدیک به 12 سال آنقدر موضوعیت دارد که می توان آن را بازنشر کرد.

دردی که هنوز تازگی دارد

بهرام بیضایی همان اندازه که دلبسته فرهنگ این سرزمین است، به درختان هم علاقه ای کم نظیر دارد؛ آنقدر که زمانی در یکی از جلسات سخنرانی خود گفت از این دنیا فقط درختانش را دوست می دارم که هر روز بریده می شوند.

اسفند سال 1387 برای یک موضوع تئاتری یا شاید هم سینمایی با بیضایی تماس گرفتیم. او موضوع مورد نظر ما را شنید اما دلش جای دیگری بود و پرسید اگر مطلبی درباره قطع درختان محله مان بنویسم، شما آن را منتشر می کنید؟

اولین و آخرین باری بود که خودش پیشنهاد نوشتن یادداشتی می داد، جز استقبال ، پاسخ دیگری نداشتیم.

و او به فاصله اندکی، مطلبش را برای ما فکس کرد؛ مطلبی که عنوانش نوروزنامه بود و در آخرین روزهای باقی مانده به نوروز 88 بر خروجی خبرنگاران نهاده شد.

بیش از 11 سال از آن روز می گذرد، رد پای گذر زمان بر کاغذهای فکسی این یادداشت، بخوبی دیده می گردد، حدود 10 سال است که بیضایی از ایران رفته ولی نوروزنامه سوگوارانه اش بر درختان هنوز جاندار است و قابل انتشار. در این روزهایی که جنگل های سبز کشورمان، برخی به عمد و برخی به سهو، به خاکستر نشسته اند و برخی نیز محل دفن زباله شده اند، با بازخوانی این یادداشت، هم از درختان می گوییم و هم یادی از بهرام بیضایی می کنیم و می دانیم که یاد او با درختان خوش تر است.

این یادداشت را بار دیگر در خبرنگاران می خوانیم:

نه از بُریدن درخت هزارساله می گویم، نه از بُریدن درخت های چهارصدساله، نه از بُریدن دوازده هزار درخت یک شبه؛ هشت سال است در گوشه ای از تهران (چون نمونه ای از همه آن) شاهد خشکاندن عمدی درخت ها هستم. انگار نه انگار روز درختکاری داریم و شعارهای حفظ فضای سبز به تیرچراغ برق آویزان می کنیم! در تعریض بخش جنوبی آجودانیه (با نام رسمی سباری) باغی را بریدند و درخت هایش را که می توانست وسط دوخط خیابان بیفتد با جرثقیل از زمین بیرون کشیدند و در جواب من مرد تنومندی با پاسخی از پیش آماده گفت جابه جا می کنیم! و مرد بی اعتنای دیگری، در جواب این که چرا به جای بازگذاشتن فضای حیاتی گرد درخت ها آن ها را تا کمر آسفالت می کنید تا بخشکند، گفت از کارفرما بپرس! از کارفرما که پس از یاری به خشکاندن درخت های سربه آسمان، کوچه ما را به سود بساز بفروش کارگاه سنگبری نموده بود پرسیدم با مجوز کدام وجدان آسایش روان پیر و جوان ما را به سرسام اره برقی ها و سنگبرها داده اید، گوشی را قطع کرد! ـ هرسال در آستانه نوروز، شروع فصل سرسبزی، چهارباغ آجودانیه، به حکم بهار، سبزی شروع نموده بود، و با گل های رنگارنگ دل انگیزش در چشم ما مردم قانع، به بهشتی می ماند! در این نوروز، به برکت جدول سازی، درخت های دوسوی خیابان به سود بساز بفروش خشکیده و به فرمان کارفرمایی که گوشی را برای همواره قطع نموده است، گیاهان باغچه های سراسری دوسوی خیابان بلند آجودانیه را کنده اند و دارند آن ها را شتابان آجرفروش می نمایند. عشق به برهوت تا چه حد؟ انگارنه انگار که ما همگی تا دو نسل پیش رعیت و رعیت زاده بوده ایم و آب و درخت را حرمتی بود! از سر کارگری پرسیدم چرا؟ گفت آب که می دادند آسفالت را می پوساند! گفتم گناه این که بد اسفالت می کنید و بد آب می دهید با درخت هاست؟ مگر میدان بی درخت آن پایین را که یک وجب سالم ندارد کسی آب داده است؟ گفت از کارفرما بپرس! کارفرما کجاست تا بپرسم چرا نمک شیمیایی پای درخت ها می ریزید تا به اسم این که ریشه اش سوخته آن ها را ریشه کن کنید؟ و از کی مجوز نابودکردن درخت ها را به مزایده گذاشته اید؟

کارفرمای گرامی، سال جاری به برکت نهضت درخت زدایی شما، خیابان آجودانیه سترون است. بر شما مبارک! آیا این در اجرای شعار بیا تا گل برافشانیم است که این روزها خیابان ها را پوشانده؟ و شهرمداران بزرگوار، شما را به خدا نمی گردد جلوی کویرسازی را گرفت؟

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 15 شهریور 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: javedandld.ir شناسه مطلب: 1131

به "دردی که هنوز تازگی دارد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دردی که هنوز تازگی دارد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید